ايران امروز در نوشته امروزش خبري را منعكس كرده كه در روستائي اطراف زاهدان برادري خواهر سيزده ساله اش را كشته و دليل آن نيز امتناع دختر از زندگي با شوهر هشتاد ساله اش بوده.
ماجرا هرچه هست، نشان از فقدان ريشه دار احساسات و عطوفت در مناسبات انسانها دارد. حتي همخوني و رابطه فاميلي نيز نميتواند سدي در برابر خشونت هاي گسترده در جامعه باشد. دليل برادر ـ كه تنها ميتوان در حالتي از اسامي عادي درباره اش صحبت كرد، يعني اين مردي كه دختري سيزده ساله را كشته ـ اين بوده كه وي مايل نبود تن به قراردادي بدهد كه پدر در ازاي دريافت مبلغي با مردي هشتاد ساله بسته بود. در چنين حالتي، قرارداد و اجراي آن مهمتر از جان يك انسان و دختر بچه اي ميشود كه هنوز حتي طعم رنگين كمان بلوغ را نيز نچشيده.

اما اين تمام ماجرا نيست. انعكاس چنين لحظاتي از زندگي جامعه بشري در نشريات و نوشتارهاي مختلف، چه اينترنتي باشد و يا روي كاغذ منعكس شود و غيره، نشانه چه چيزي است؟ آيا انسانها با شنيدن چنين ماجراهائي، خودبخود خشونت دروني شان را كنار مي گذارند؟ يا اينكه مثلاً از اين ببعد در اين جامعه هيچ دختركي به قيمتي معين به اين و آن فروخته نخواهد شد؟
چنين اخباري زمينه ساز چه نوع احساسي در ذهن انعكاس دهنده اش هست؟ شايد بر من خرده گرفته بشه كه تو خواهان سانسور اخبار هستي. من ميگويم: لازم نيست كه دنبال حالات خيلي مشمئز كننده برويم تا به اين نتيجه برسيم كه جامعه ايران ـ و من اينرا تعميم ميدهم به تمامي جامعه بشري ـ برپايه هايي بحران زا و فاقد كمترين اصوليت ساخته شده است و انسانها در هرقدم خود آگاهانه و يا ناخودآگاه در تحكيم اين هرج و مرج نقش ايفا مي كنند. جنس رابطه انسانها كه در معجوني از قرارداد معني شده و سعي ميشود تا آنرا روي كاغذ تثبيت نمايند، از اساس بر ناداني و بي خردي استوار هست. چه تو آنرا روي كاغذ ثبت كني و يا روي هرچيز ديگري ـ شاهان قديم از جاه طلبي زياد و تمايل به جاودانگي در پهنه تاريخ بشريت سخنان جاه طلبانه خود را دستور ميدادند كه روي سنگ هاي كوهستانها حك كنند تا اينگونه به جاه طلبي هاي آن دوره خود پاسخي شايسته دهند ـ بهرحال نشان از ارتباط بي پايه دارد.
در نشريات با انعكاس چنين نوشتارهائي انگار خواهان اين هستند كه چنين كاري را نبايد صورت داد. خوب، چكار بايد كرد؟ حتماً فكر مي كنيد بايد منتظر ماند تا دختر به سن بيست سال برسد و او را به يكي ديگر فروخت كه قيمت مناسبي ميدهد و سنش هم اينقدرها تو ذوق نمي زند. چند درصد از دختران و جوانان در همين جوامع غربي حاضرند خودشان را در ازاي پول و قيمتي بالاتر در اختيار ديگري قرار دهند. ـ گفتن اين حرف براي تائيد و يا رد آن نيست منظورم انعكاس يك واقعيت هست - حال در نظر بگيرييد كه آيا با نوشتن قانوني ميتوان از نابخردي آن پدر، آن برادر و يا آن متقاضي و آن شوهر جلوگيري كرد؟ آيا تمامي ساكنان آن ده، كور و كر بودند و اين حادثه در گوشه اي دنج اتفاق افتاده؟ يا اينكه جامعه به شكلي از اشكال اين قضيه را مي پذيرد؟

نكته نگران كننده براي من تاثيري است كه منعكس كنندگان اين خبر در بين اذهان باقي مي گذارند. روزنامه نگاري نمي تواند صرفاً انعكاس چيزهائي باشد كه انگار ما چشمي بي نظر هستيم. طبعاً اين چشم ها عادت كرده اند كه زشتي ها را ببينند و منعكس كنند. زشتي بعنوان يك خبر طرفداران زيادي دارد. چرا كه مشتريانش با مقايسه وضعيت خود با آن شرائط مورد نظر، خودشان را تسلي مي دهند و در مقايسه اي ساده لوحانه رفتارها و انتخاب هاي خودشان را نمود عقلانيت و خردمندي. حال آنكه هرگوشه اي از رفتارهاي موجود در جامعه را باز كنيم، مملو از حماقت هاي آشكار و پنهان است.
آنچه بيش از همه تاثر برانگيز است، مدالي است كه منعكس كنندگان چنين اخباري به سينه خود مي زنند كه انگار با انعكاس چنين چيزهائي در جهت نفي آنها تلاش مي كنند. حال نميدانند كه انحراف اذهان از علل اصلي بروز چنين هرج و مرجي و فقدان احساس مسئوليت و عطوفت در پيوند انسانها حتي در يك خانواده، خود ميتواند زمينه ساز تعميق بيشتر بحران در مجموعه انسانها باشد.
[+/-] show/hide this post

۲۰.۵.۸۲

ايران امروز در نوشته امروزش خبري را منعكس كرده كه در روستائي اطراف زاهدان برادري خواهر سيزده ساله اش را كشته و دليل آن نيز امتناع دختر از زندگي با شوهر هشتاد ساله اش بوده.
ماجرا هرچه هست، نشان از فقدان ريشه دار احساسات و عطوفت در مناسبات انسانها دارد. حتي همخوني و رابطه فاميلي نيز نميتواند سدي در برابر خشونت هاي گسترده در جامعه باشد. دليل برادر ـ كه تنها ميتوان در حالتي از اسامي عادي درباره اش صحبت كرد، يعني اين مردي كه دختري سيزده ساله را كشته ـ اين بوده كه وي مايل نبود تن به قراردادي بدهد كه پدر در ازاي دريافت مبلغي با مردي هشتاد ساله بسته بود. در چنين حالتي، قرارداد و اجراي آن مهمتر از جان يك انسان و دختر بچه اي ميشود كه هنوز حتي طعم رنگين كمان بلوغ را نيز نچشيده.

اما اين تمام ماجرا نيست. انعكاس چنين لحظاتي از زندگي جامعه بشري در نشريات و نوشتارهاي مختلف، چه اينترنتي باشد و يا روي كاغذ منعكس شود و غيره، نشانه چه چيزي است؟ آيا انسانها با شنيدن چنين ماجراهائي، خودبخود خشونت دروني شان را كنار مي گذارند؟ يا اينكه مثلاً از اين ببعد در اين جامعه هيچ دختركي به قيمتي معين به اين و آن فروخته نخواهد شد؟
چنين اخباري زمينه ساز چه نوع احساسي در ذهن انعكاس دهنده اش هست؟ شايد بر من خرده گرفته بشه كه تو خواهان سانسور اخبار هستي. من ميگويم: لازم نيست كه دنبال حالات خيلي مشمئز كننده برويم تا به اين نتيجه برسيم كه جامعه ايران ـ و من اينرا تعميم ميدهم به تمامي جامعه بشري ـ برپايه هايي بحران زا و فاقد كمترين اصوليت ساخته شده است و انسانها در هرقدم خود آگاهانه و يا ناخودآگاه در تحكيم اين هرج و مرج نقش ايفا مي كنند. جنس رابطه انسانها كه در معجوني از قرارداد معني شده و سعي ميشود تا آنرا روي كاغذ تثبيت نمايند، از اساس بر ناداني و بي خردي استوار هست. چه تو آنرا روي كاغذ ثبت كني و يا روي هرچيز ديگري ـ شاهان قديم از جاه طلبي زياد و تمايل به جاودانگي در پهنه تاريخ بشريت سخنان جاه طلبانه خود را دستور ميدادند كه روي سنگ هاي كوهستانها حك كنند تا اينگونه به جاه طلبي هاي آن دوره خود پاسخي شايسته دهند ـ بهرحال نشان از ارتباط بي پايه دارد.
در نشريات با انعكاس چنين نوشتارهائي انگار خواهان اين هستند كه چنين كاري را نبايد صورت داد. خوب، چكار بايد كرد؟ حتماً فكر مي كنيد بايد منتظر ماند تا دختر به سن بيست سال برسد و او را به يكي ديگر فروخت كه قيمت مناسبي ميدهد و سنش هم اينقدرها تو ذوق نمي زند. چند درصد از دختران و جوانان در همين جوامع غربي حاضرند خودشان را در ازاي پول و قيمتي بالاتر در اختيار ديگري قرار دهند. ـ گفتن اين حرف براي تائيد و يا رد آن نيست منظورم انعكاس يك واقعيت هست - حال در نظر بگيرييد كه آيا با نوشتن قانوني ميتوان از نابخردي آن پدر، آن برادر و يا آن متقاضي و آن شوهر جلوگيري كرد؟ آيا تمامي ساكنان آن ده، كور و كر بودند و اين حادثه در گوشه اي دنج اتفاق افتاده؟ يا اينكه جامعه به شكلي از اشكال اين قضيه را مي پذيرد؟

نكته نگران كننده براي من تاثيري است كه منعكس كنندگان اين خبر در بين اذهان باقي مي گذارند. روزنامه نگاري نمي تواند صرفاً انعكاس چيزهائي باشد كه انگار ما چشمي بي نظر هستيم. طبعاً اين چشم ها عادت كرده اند كه زشتي ها را ببينند و منعكس كنند. زشتي بعنوان يك خبر طرفداران زيادي دارد. چرا كه مشتريانش با مقايسه وضعيت خود با آن شرائط مورد نظر، خودشان را تسلي مي دهند و در مقايسه اي ساده لوحانه رفتارها و انتخاب هاي خودشان را نمود عقلانيت و خردمندي. حال آنكه هرگوشه اي از رفتارهاي موجود در جامعه را باز كنيم، مملو از حماقت هاي آشكار و پنهان است.
آنچه بيش از همه تاثر برانگيز است، مدالي است كه منعكس كنندگان چنين اخباري به سينه خود مي زنند كه انگار با انعكاس چنين چيزهائي در جهت نفي آنها تلاش مي كنند. حال نميدانند كه انحراف اذهان از علل اصلي بروز چنين هرج و مرجي و فقدان احساس مسئوليت و عطوفت در پيوند انسانها حتي در يك خانواده، خود ميتواند زمينه ساز تعميق بيشتر بحران در مجموعه انسانها باشد.


نگاهي به قضيه ماهي سياه كوچولو


در اخبار امروز ايرو نيوز ـ برنامه اي كه اخبار اروپا را به زبانهاي مختلف اروپائي پخش مي كنه ـ در بخش اخبار هنري خبري بود در مورد تهيه فيلمي كارتوني با نام ” آيا كسي نمو را ديده؟ “ كه درباره زندگي ماهي قرمز كوچكي است كه اسمش نمو هست. وي زمينه ساز ماجراهائي است كه عمدتاً در دريا و بخشاً در خشكي روي ميدهد. اين فيلم و لحظه هائي از آن منو به ياد نوشته ماهي سياه كوچولو از صمد بهرنگي انداخت كه چندي پيش عده اي افتاده بودند به جان اين نوشته كه انگار چنين نگارش هائي و چنين نوشته هائي بودند كه مثلاً عامل انحراف جريان روشنفكري در ايران شده و زمينه ساز دامن زدن انديشه مبارزه چريكي شده اند. ناگفته نذارم كه در سالهاي دهه پنجاه كار جالبي از كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان نيز بيرون داده شده بود كه ماهي سياه كوچولو رو بصورت نمايشي راديوئي و با آهنگي از منفردزاده تهيه كرده بودند.
جدا از هر برداشتي كه امروزه در اين زمينه مطرح ميشه، من فكر مي كنم بسياري از جوانان در همين اروپا نيز وقتي به سنيني ميرسند كه ميبايد راه زندگي خودشان را پيدا كنند، در بسياري مواقع بصورتي كاملاً شخصي و تا حدودي سركشانه از خانه و كاشانه شان بريده و زندگي فردي خودشان را بگونه اي سازمان ميدهند كه انگار همچون ماهي سياه كوچولو خود راه به شناسائي مشكلات برده و از بركه محدود خانواده بيرون ميروند.
نگرش به ادبيات مطروحه در يك دوره اي با ارزيابي شخصي از روندي كه زندگي يك جامعه گذرانده و همه بار منفي قضايا را به يكي از تصاوير مطروحه در آن دوره دادن، نه تنها نشان از پژوهشي چاره ساز نداره بلكه در بسياري مواقع زمينه ساز ترديدي ميشود كه نسبت به چنين محققاني و چنين نوع تحقيقي ميتوان در ذهن خود سراغ گرفت.
من فكر مي كنم خيلي از همين دوستان با اشتياق تمام به چنين فيلم كارتوني نگاه كرده و به احتمال قريب به يقين در تلاش خواهند بود تا تفاوت هائي ماهوي بين ماهي سياه كوچولو و نموي قهرمان بيابند.
در ذهن بسياري از جوانان و نوجوانان آن دوره كماكان اثري بسيار شيرين و دلپذير از نقش كاوش گرانه ماهي سياه كوچولو باقي مانده است.
[+/-] show/hide this post

۱۶.۵.۸۲


نگاهي به قضيه ماهي سياه كوچولو


در اخبار امروز ايرو نيوز ـ برنامه اي كه اخبار اروپا را به زبانهاي مختلف اروپائي پخش مي كنه ـ در بخش اخبار هنري خبري بود در مورد تهيه فيلمي كارتوني با نام ” آيا كسي نمو را ديده؟ “ كه درباره زندگي ماهي قرمز كوچكي است كه اسمش نمو هست. وي زمينه ساز ماجراهائي است كه عمدتاً در دريا و بخشاً در خشكي روي ميدهد. اين فيلم و لحظه هائي از آن منو به ياد نوشته ماهي سياه كوچولو از صمد بهرنگي انداخت كه چندي پيش عده اي افتاده بودند به جان اين نوشته كه انگار چنين نگارش هائي و چنين نوشته هائي بودند كه مثلاً عامل انحراف جريان روشنفكري در ايران شده و زمينه ساز دامن زدن انديشه مبارزه چريكي شده اند. ناگفته نذارم كه در سالهاي دهه پنجاه كار جالبي از كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان نيز بيرون داده شده بود كه ماهي سياه كوچولو رو بصورت نمايشي راديوئي و با آهنگي از منفردزاده تهيه كرده بودند.
جدا از هر برداشتي كه امروزه در اين زمينه مطرح ميشه، من فكر مي كنم بسياري از جوانان در همين اروپا نيز وقتي به سنيني ميرسند كه ميبايد راه زندگي خودشان را پيدا كنند، در بسياري مواقع بصورتي كاملاً شخصي و تا حدودي سركشانه از خانه و كاشانه شان بريده و زندگي فردي خودشان را بگونه اي سازمان ميدهند كه انگار همچون ماهي سياه كوچولو خود راه به شناسائي مشكلات برده و از بركه محدود خانواده بيرون ميروند.
نگرش به ادبيات مطروحه در يك دوره اي با ارزيابي شخصي از روندي كه زندگي يك جامعه گذرانده و همه بار منفي قضايا را به يكي از تصاوير مطروحه در آن دوره دادن، نه تنها نشان از پژوهشي چاره ساز نداره بلكه در بسياري مواقع زمينه ساز ترديدي ميشود كه نسبت به چنين محققاني و چنين نوع تحقيقي ميتوان در ذهن خود سراغ گرفت.
من فكر مي كنم خيلي از همين دوستان با اشتياق تمام به چنين فيلم كارتوني نگاه كرده و به احتمال قريب به يقين در تلاش خواهند بود تا تفاوت هائي ماهوي بين ماهي سياه كوچولو و نموي قهرمان بيابند.
در ذهن بسياري از جوانان و نوجوانان آن دوره كماكان اثري بسيار شيرين و دلپذير از نقش كاوش گرانه ماهي سياه كوچولو باقي مانده است.