انتفاضه وارد پنجمين سال خود شد
واكنشی فاجعهبار در برابر اشغالگری
سعيد شروينی
sherwini@hotmail.com
سهشنبه 7 مهر 1383جوامع اسراييل و فلسطين در حالي به پنجمين سال انتفاضه وارد مي شوند كه
وضعيت در هر دو جامعه از هر حيث رو به وخامت رفته است و هيچ چشم اندازي هم براي صلحي عادلانه و پايدار پديدار نيست. انتفاضه اول ، يعني جنبش فراگيري كه فلسطينيان در سال هاي ۱۹۸۷ تا ۱۹۹۱ عليه اشغالگري اسراييل به راه انداختند چه به لحاظ شدت و حدت آن و چه به لحاظ واكنش اسراييل كمتر قابل قياس با انتفاضه كنوني است. آن انتفاضه با آغار مذاكرات صلح و شكل گرفتن قراردادهاي اسلو به خاموشي گراييد و اميد به صلح و همزيستي جايي براي تداومش باقي نگذاشت. اما كم و كاستي هاي قراردادهاي اسلو كه عمدتا به ضرر فلسطيني ها تمام مي شد و كمبود اراده جدي گاه در اين سو و گاه در آن سوي مذاكرات روندهاي صلح را به مرزهاي خود رساند و جوي از سرخوردگي و نااميدي را جايگزين چشم اندازهايي كرد كه فلسطينان را به پايان اشغالگري و ايجاد كشوري مستقل اميدوار كرده بود. با ديدار تحريك آميز آريل شارون از مسجد القصي در ۲۸ سپتامبر ۲۰۰۰ اين ياس و سرخوردگي سرريز كردن آغاز كرد و مبدا نبرد و تخاصمي شد كه اينك به عنوان انتفاضه دوم از آن ياد مي شود. چه تحولات سياسي اسراييل كه نيروهاي راست و بي اعتقاد به صلح را صحنه گردان امور اين كشور كرد و چه ميداندارشدن نيروهاي تندرو در فلسطين عملا اين انتفاضه و واكنش در قبال آن را به ابعادي دهشتناك رهنمون شد كه بر كارنامه آن نامي جز فاجعه نمي توان نهاد.ترس و دهشت ناشي از ترورهاي انتحاري كه يكي از شيوه هاي عمده فلسطينيان تندرو در جريان انتفاضه جاري بوده است و نيز اين افسانه نيروهاي دست راستي اسراييل كه گويا در فلسطين شريكي براي صلح وجود ندارد، عملا جامعه اسراييل را به گرايشي بارز به سوي راست سوق داده است.حزب كارگر كه زماني حامي پروژه صلح به شمار مي رفت ، چه به سبب ضعف و بحران دروني و برنامه اي خود و چه به سبب توهم جامعه نسبت به كاررايي مشت آهنين دولت شارون عملا به انفعال دچار شده است.نيروهاي صلح خواهي كه در چپ حزب كارگر قرار مي گيرند نيز به رغم تداوم فعاليت صلح خواهانه و به رغم طرح ابتكارهاي متعدد براي جان بخشيدن به روند صلح ، ندايشان به سبب شرايطي كه از آن ياد شد بازتاب چنداني در جامعه اسراييل نمي يابد.افزايش شمار سربازان و افسراني كه از خدمت در مناطق اشغالي سرباز مي زنند نيز هنوز تاثير عمده اي بر ذهنيت عمومي جامعه اسراييل نداشته و به سوال و ابهام عمومي در مورد سياست هاي جاري دولت شارون راه نبرده است.به لحاظ اجتماعي نيز گرچه جامعه اسراييل با مشكلات متعددي مواجه شده و مسائل ناشي از كاهش خدمات اجتماعي، گسترش بيكاري و فقر و رشد منفي اقتصاد زمينه را براي نارضايتي هاي عمومي فراهم كرده ، اما تاكيد زمامداران اسراييل بر " خطر خارجي " محلي براي بروز اين نارضايتي ها باقي نمي گذارد. به ديگر سخن، جامعه اسراييل به گروگان خاموش شرايطي بدل شده كه شاخص آن دهشت از ترورهاي انتحاري و ملاحظه " وضعيت جنگي " يي است كه نيروهاي راست اسراييل آن را روز و شب در بوق و كرنا مي دمند.در آن سوي خط نيز ، جامعه فلسطين در معرض ناامني و ترس ناشي از حملات نظامي، كنترل هاي سختگيرانه، تفتيش ها ، دستگيري ها و تخريب هايي است كه توسط نيروهاي اسراييلي انجام مي گيرد.علاوه بر ۳۳۳۰ فلسطيني و ۱۰۰۸ اسراييلي كه در جريان انتفاضه دوم جان باخته اند ،همين اينك ۷۳۰۰ فلسطيني نيز در زندان هاي اسراييل به سر مي برند.نابودي يك ميليون درخت و ۶۹ هزار متر مربع زمين حاصل خيز فلسطينيان نيز گوشه ديگري از كارنامه نزاع و درگيري ۴ سال اخير است .اين نيز هست كه سياست محاصره و ممنوعيت رفت و آمد ، تخريب سيستماتيك زيرساخت ها و ايجاد ديوار امنيتي توسط اسراييل در اراضي فلسطيني، حيات اقتصادي و اجتماعي را در اين مناطق به حال فلج درآورده است..سال ۲۰۰۰، يعني پيش از شروع انتفاضه دوم ، ۲۰ درصد فلسطينيان در زير خط فقر زندگي مي كردند، اين رقم اينك به ۵۳ درصد در كرانه غربي و به ۸۳ درصد در نوار غزه رسيده است.هم و غم روزمره بخش عمده جامعه فلسطين امروز چيزي نيست جز تداوم زندگي در زير سايه سنگين نيروهاي اشغالگر، يعني در سخت ترين شرايط و با كمترين امكانات.بر خلاف انتفاضه اول، درگيري و خشونتي كه امروز به نام انتفاضه دوم معروف شده است از سازمان يافتگي سياسي و جمعي چنداني برخوردار نيست. اگر مقاومت و اعتراض هاي نسبتا فراگير و سازمان يافته اي همچون تظاهرات عليه ايجاد ديوار ا منيتي و يا اعتصاب غذاي اخير زندانيان فلسطيني را مستثني كنيم، تمامي آنچه كه تحت نام انتفاضه صورت مي گيرد نه تحت كنترل دولت از كار افتاده عرفات است، نه گروه هاي شاخص سياسي بر آن كنترلي دارند و نه از تاثير و نفوذ سازمان هاي مدني و غيردولتي در آنها اثري هست..به ديگر سخن، بنا به بسياري از داده ها كه خود دست اندركاران فلسطيني ارائه مي كنند اينك اين گروه هاي مركب از جوانان محلي، مسلح و كم تجربه اند كه به سازمانگر اصلي حملات مسلحانه و انتحاري بدل شده اند و گرچه قسما از حمايت هاي مردمي هم بي نصيب نيستند ، اما جامعه كنترل چنداني بر آنها ندارد..آنچه كه به اين گروه ها وزن و نفوذ مي بخشد نه محتواي سياسي اقدام آنها ، بلكه همانا آمادگي آنها براي اقدامات مسلحانه ي انتحاري ،" فداركارانه" و انتقامجويانه است،اقداماتي كه گاه و بي گاه بهانه به دست اسراييل مي دهد تا سركوب فلسطينيان را شدت بخشد و مقاومت واقعي آنها را در عرصه بين المللي فاقد مشروعيت جلوه دهد. در چنين شرايطي ،گهگاه كه ترورهاي انتحاري كاهش مي يابد و زمينه اي براي بروز مقاومت مدني خارج از چهارچوب هاي انتفاضه شكل مي گيرد حمله نظامي اسراييل به بهانه دستگيري اين يا آن عضو گروه هاي تندرو و يا " سوء قصدهاي هدفمند" به رهبران و فعالان گروه هاي مزبور دوباره فضا را آكنده از خشونت و انتقام گيري مي كند و باز اين طرفداران شيوه هاي افراطي و تندروانه اند كه ميداندار مي شوندگفتن ندارد كه كليد حل نزاع اسراييل و فلسطين به طور عمده در دست دولت تلآويو است..طرح معروف به "نقشه راه" كه سال گذشته توسط سازمان ملل ، آمريكا، روسيه و اتحاديه اروپا ارائه شد مي بايست مبنايي براي شكستن بن بست صلح و آغاز دور جديدي از مذاكرات براي دستيابي به راه حلي صلح آميز باشد. دولت شارون از همان ابتدا پنهان نمي كرد كه چندان پايبند اين طرح نخواهد بود و اصولا بازگشت به پشت مرزهاي سال ۱۹۶۷ و ايجاد كشور مستقل فلسطيني را در راستاي منافع اسراييل نمي بيند. گرچه خودسرانه مطرح مي شد كه شرط اول براي پيشبرد نقشه راه كاستن از قدرت عرفات و انتقال اختيارات او به كساني است كه از نظر اسراييل و آمريكا طرف هاي بهتري براي مذاكره هستند اما روي كار آمدن دو نخست وزير فلسطيني و تفويض بخشي از قدرت عرفات به آنها نيز كمكي به پايبندي اسراييل به نقشه راه نكرد و اينك آريل شارون مدت هاست كه نقشه راه را طرحي مرده اعلام مي كند..در همين راستا طرف مذاكره اسراييل اينك نه فلسطينيان ، بلكه دولت آمريكاست. موافقت واشنگتن با خروج يك جانبه اسراييل از نوار غزه در سال آينده ، آن هم بدون گفتگو و هماهنگي با فلسطينيان و نيز تاييد ضمني طرح شارون براي تداوم و گسترش شهرك هاي يهودي نشين در كرانه غربي خود نشانگر آن است كه دولت بوش نيز در بي اعتبار كردن " نقشه راه" جا پاي دولت اسراييل گذاشته است.در چنين شرايطي ، بدون تغييري عمده در مشي مبارزاتي فلسطينيان كه به رهايي جامعه اسراييل از تبليغات و رويكردهاي نيروهاي راست و بي اعتباري هر چه بيشتر سياست مبتني بر مشتي آهنين كمك كند و بدون تغيير عمده اي در سياست هاي واشنگتن در قبال اسراييل به سختي مي توان تصور كرد كه چرخشي در بن بست كنوني پديد آيد و راه براي برقراري صلحي عادلانه گشوده شود. متاسفانه احتمال بالاي ماندن دولت بوش در كاخ سفيد در فرداي روز انتخابات رياست جمهوري در ۲ نوامبر و تاكيدي كه همه نيروهاي فلسطيني در چهارمين سالگرد انتفاضه بر لزوم تداوم آن كرده اند چشم انداز مثبتي در اين راستا باقي نمي گذارد. در بن بست ماندن منازعه اسراييل و فلسطيني ها اين سوال را نيز كماكان به سوالي مبرم بدل مي كند كه دولت آمريكا بدون تلاش در راستاي حل مسئله فوق كه به عنوان يكي از منابع اصلي تروريسم ، جنگ ، بي ثباتي و تشديد بنيادگرايي در منطقه عمل مي كند تا چه حد در يكي از جهت گيري هاي عمده سياست خارجي خود، يعني در مبارزه با تروريسم صادق و جدي است؟ و اصولا حمله به عراق و ايجاد يك كانون ديگر براي رشد تروريسم و منحرف شدن نگاه ها از مسئله فلسطين را چگونه مي توان با ادعاي " مبارزه با تروريسم" پيوند داد؟
ساكنان زمين
وبلاگی برای بشردوستان
انتفاضه وارد پنجمين سال خود شد
واكنشی فاجعهبار در برابر اشغالگری
سعيد شروينی
sherwini@hotmail.com
سهشنبه 7 مهر 1383جوامع اسراييل و فلسطين در حالي به پنجمين سال انتفاضه وارد مي شوند كه
وضعيت در هر دو جامعه از هر حيث رو به وخامت رفته است و هيچ چشم اندازي هم براي صلحي عادلانه و پايدار پديدار نيست. انتفاضه اول ، يعني جنبش فراگيري كه فلسطينيان در سال هاي ۱۹۸۷ تا ۱۹۹۱ عليه اشغالگري اسراييل به راه انداختند چه به لحاظ شدت و حدت آن و چه به لحاظ واكنش اسراييل كمتر قابل قياس با انتفاضه كنوني است. آن انتفاضه با آغار مذاكرات صلح و شكل گرفتن قراردادهاي اسلو به خاموشي گراييد و اميد به صلح و همزيستي جايي براي تداومش باقي نگذاشت. اما كم و كاستي هاي قراردادهاي اسلو كه عمدتا به ضرر فلسطيني ها تمام مي شد و كمبود اراده جدي گاه در اين سو و گاه در آن سوي مذاكرات روندهاي صلح را به مرزهاي خود رساند و جوي از سرخوردگي و نااميدي را جايگزين چشم اندازهايي كرد كه فلسطينان را به پايان اشغالگري و ايجاد كشوري مستقل اميدوار كرده بود. با ديدار تحريك آميز آريل شارون از مسجد القصي در ۲۸ سپتامبر ۲۰۰۰ اين ياس و سرخوردگي سرريز كردن آغاز كرد و مبدا نبرد و تخاصمي شد كه اينك به عنوان انتفاضه دوم از آن ياد مي شود. چه تحولات سياسي اسراييل كه نيروهاي راست و بي اعتقاد به صلح را صحنه گردان امور اين كشور كرد و چه ميداندارشدن نيروهاي تندرو در فلسطين عملا اين انتفاضه و واكنش در قبال آن را به ابعادي دهشتناك رهنمون شد كه بر كارنامه آن نامي جز فاجعه نمي توان نهاد.ترس و دهشت ناشي از ترورهاي انتحاري كه يكي از شيوه هاي عمده فلسطينيان تندرو در جريان انتفاضه جاري بوده است و نيز اين افسانه نيروهاي دست راستي اسراييل كه گويا در فلسطين شريكي براي صلح وجود ندارد، عملا جامعه اسراييل را به گرايشي بارز به سوي راست سوق داده است.حزب كارگر كه زماني حامي پروژه صلح به شمار مي رفت ، چه به سبب ضعف و بحران دروني و برنامه اي خود و چه به سبب توهم جامعه نسبت به كاررايي مشت آهنين دولت شارون عملا به انفعال دچار شده است.نيروهاي صلح خواهي كه در چپ حزب كارگر قرار مي گيرند نيز به رغم تداوم فعاليت صلح خواهانه و به رغم طرح ابتكارهاي متعدد براي جان بخشيدن به روند صلح ، ندايشان به سبب شرايطي كه از آن ياد شد بازتاب چنداني در جامعه اسراييل نمي يابد.افزايش شمار سربازان و افسراني كه از خدمت در مناطق اشغالي سرباز مي زنند نيز هنوز تاثير عمده اي بر ذهنيت عمومي جامعه اسراييل نداشته و به سوال و ابهام عمومي در مورد سياست هاي جاري دولت شارون راه نبرده است.به لحاظ اجتماعي نيز گرچه جامعه اسراييل با مشكلات متعددي مواجه شده و مسائل ناشي از كاهش خدمات اجتماعي، گسترش بيكاري و فقر و رشد منفي اقتصاد زمينه را براي نارضايتي هاي عمومي فراهم كرده ، اما تاكيد زمامداران اسراييل بر " خطر خارجي " محلي براي بروز اين نارضايتي ها باقي نمي گذارد. به ديگر سخن، جامعه اسراييل به گروگان خاموش شرايطي بدل شده كه شاخص آن دهشت از ترورهاي انتحاري و ملاحظه " وضعيت جنگي " يي است كه نيروهاي راست اسراييل آن را روز و شب در بوق و كرنا مي دمند.در آن سوي خط نيز ، جامعه فلسطين در معرض ناامني و ترس ناشي از حملات نظامي، كنترل هاي سختگيرانه، تفتيش ها ، دستگيري ها و تخريب هايي است كه توسط نيروهاي اسراييلي انجام مي گيرد.علاوه بر ۳۳۳۰ فلسطيني و ۱۰۰۸ اسراييلي كه در جريان انتفاضه دوم جان باخته اند ،همين اينك ۷۳۰۰ فلسطيني نيز در زندان هاي اسراييل به سر مي برند.نابودي يك ميليون درخت و ۶۹ هزار متر مربع زمين حاصل خيز فلسطينيان نيز گوشه ديگري از كارنامه نزاع و درگيري ۴ سال اخير است .اين نيز هست كه سياست محاصره و ممنوعيت رفت و آمد ، تخريب سيستماتيك زيرساخت ها و ايجاد ديوار امنيتي توسط اسراييل در اراضي فلسطيني، حيات اقتصادي و اجتماعي را در اين مناطق به حال فلج درآورده است..سال ۲۰۰۰، يعني پيش از شروع انتفاضه دوم ، ۲۰ درصد فلسطينيان در زير خط فقر زندگي مي كردند، اين رقم اينك به ۵۳ درصد در كرانه غربي و به ۸۳ درصد در نوار غزه رسيده است.هم و غم روزمره بخش عمده جامعه فلسطين امروز چيزي نيست جز تداوم زندگي در زير سايه سنگين نيروهاي اشغالگر، يعني در سخت ترين شرايط و با كمترين امكانات.بر خلاف انتفاضه اول، درگيري و خشونتي كه امروز به نام انتفاضه دوم معروف شده است از سازمان يافتگي سياسي و جمعي چنداني برخوردار نيست. اگر مقاومت و اعتراض هاي نسبتا فراگير و سازمان يافته اي همچون تظاهرات عليه ايجاد ديوار ا منيتي و يا اعتصاب غذاي اخير زندانيان فلسطيني را مستثني كنيم، تمامي آنچه كه تحت نام انتفاضه صورت مي گيرد نه تحت كنترل دولت از كار افتاده عرفات است، نه گروه هاي شاخص سياسي بر آن كنترلي دارند و نه از تاثير و نفوذ سازمان هاي مدني و غيردولتي در آنها اثري هست..به ديگر سخن، بنا به بسياري از داده ها كه خود دست اندركاران فلسطيني ارائه مي كنند اينك اين گروه هاي مركب از جوانان محلي، مسلح و كم تجربه اند كه به سازمانگر اصلي حملات مسلحانه و انتحاري بدل شده اند و گرچه قسما از حمايت هاي مردمي هم بي نصيب نيستند ، اما جامعه كنترل چنداني بر آنها ندارد..آنچه كه به اين گروه ها وزن و نفوذ مي بخشد نه محتواي سياسي اقدام آنها ، بلكه همانا آمادگي آنها براي اقدامات مسلحانه ي انتحاري ،" فداركارانه" و انتقامجويانه است،اقداماتي كه گاه و بي گاه بهانه به دست اسراييل مي دهد تا سركوب فلسطينيان را شدت بخشد و مقاومت واقعي آنها را در عرصه بين المللي فاقد مشروعيت جلوه دهد. در چنين شرايطي ،گهگاه كه ترورهاي انتحاري كاهش مي يابد و زمينه اي براي بروز مقاومت مدني خارج از چهارچوب هاي انتفاضه شكل مي گيرد حمله نظامي اسراييل به بهانه دستگيري اين يا آن عضو گروه هاي تندرو و يا " سوء قصدهاي هدفمند" به رهبران و فعالان گروه هاي مزبور دوباره فضا را آكنده از خشونت و انتقام گيري مي كند و باز اين طرفداران شيوه هاي افراطي و تندروانه اند كه ميداندار مي شوندگفتن ندارد كه كليد حل نزاع اسراييل و فلسطين به طور عمده در دست دولت تلآويو است..طرح معروف به "نقشه راه" كه سال گذشته توسط سازمان ملل ، آمريكا، روسيه و اتحاديه اروپا ارائه شد مي بايست مبنايي براي شكستن بن بست صلح و آغاز دور جديدي از مذاكرات براي دستيابي به راه حلي صلح آميز باشد. دولت شارون از همان ابتدا پنهان نمي كرد كه چندان پايبند اين طرح نخواهد بود و اصولا بازگشت به پشت مرزهاي سال ۱۹۶۷ و ايجاد كشور مستقل فلسطيني را در راستاي منافع اسراييل نمي بيند. گرچه خودسرانه مطرح مي شد كه شرط اول براي پيشبرد نقشه راه كاستن از قدرت عرفات و انتقال اختيارات او به كساني است كه از نظر اسراييل و آمريكا طرف هاي بهتري براي مذاكره هستند اما روي كار آمدن دو نخست وزير فلسطيني و تفويض بخشي از قدرت عرفات به آنها نيز كمكي به پايبندي اسراييل به نقشه راه نكرد و اينك آريل شارون مدت هاست كه نقشه راه را طرحي مرده اعلام مي كند..در همين راستا طرف مذاكره اسراييل اينك نه فلسطينيان ، بلكه دولت آمريكاست. موافقت واشنگتن با خروج يك جانبه اسراييل از نوار غزه در سال آينده ، آن هم بدون گفتگو و هماهنگي با فلسطينيان و نيز تاييد ضمني طرح شارون براي تداوم و گسترش شهرك هاي يهودي نشين در كرانه غربي خود نشانگر آن است كه دولت بوش نيز در بي اعتبار كردن " نقشه راه" جا پاي دولت اسراييل گذاشته است.در چنين شرايطي ، بدون تغييري عمده در مشي مبارزاتي فلسطينيان كه به رهايي جامعه اسراييل از تبليغات و رويكردهاي نيروهاي راست و بي اعتباري هر چه بيشتر سياست مبتني بر مشتي آهنين كمك كند و بدون تغيير عمده اي در سياست هاي واشنگتن در قبال اسراييل به سختي مي توان تصور كرد كه چرخشي در بن بست كنوني پديد آيد و راه براي برقراري صلحي عادلانه گشوده شود. متاسفانه احتمال بالاي ماندن دولت بوش در كاخ سفيد در فرداي روز انتخابات رياست جمهوري در ۲ نوامبر و تاكيدي كه همه نيروهاي فلسطيني در چهارمين سالگرد انتفاضه بر لزوم تداوم آن كرده اند چشم انداز مثبتي در اين راستا باقي نمي گذارد. در بن بست ماندن منازعه اسراييل و فلسطيني ها اين سوال را نيز كماكان به سوالي مبرم بدل مي كند كه دولت آمريكا بدون تلاش در راستاي حل مسئله فوق كه به عنوان يكي از منابع اصلي تروريسم ، جنگ ، بي ثباتي و تشديد بنيادگرايي در منطقه عمل مي كند تا چه حد در يكي از جهت گيري هاي عمده سياست خارجي خود، يعني در مبارزه با تروريسم صادق و جدي است؟ و اصولا حمله به عراق و ايجاد يك كانون ديگر براي رشد تروريسم و منحرف شدن نگاه ها از مسئله فلسطين را چگونه مي توان با ادعاي " مبارزه با تروريسم" پيوند داد؟
[+/-] show/hide this post
واكنشی فاجعهبار در برابر اشغالگری
سعيد شروينی
sherwini@hotmail.com
سهشنبه 7 مهر 1383جوامع اسراييل و فلسطين در حالي به پنجمين سال انتفاضه وارد مي شوند كه
وضعيت در هر دو جامعه از هر حيث رو به وخامت رفته است و هيچ چشم اندازي هم براي صلحي عادلانه و پايدار پديدار نيست. انتفاضه اول ، يعني جنبش فراگيري كه فلسطينيان در سال هاي ۱۹۸۷ تا ۱۹۹۱ عليه اشغالگري اسراييل به راه انداختند چه به لحاظ شدت و حدت آن و چه به لحاظ واكنش اسراييل كمتر قابل قياس با انتفاضه كنوني است. آن انتفاضه با آغار مذاكرات صلح و شكل گرفتن قراردادهاي اسلو به خاموشي گراييد و اميد به صلح و همزيستي جايي براي تداومش باقي نگذاشت. اما كم و كاستي هاي قراردادهاي اسلو كه عمدتا به ضرر فلسطيني ها تمام مي شد و كمبود اراده جدي گاه در اين سو و گاه در آن سوي مذاكرات روندهاي صلح را به مرزهاي خود رساند و جوي از سرخوردگي و نااميدي را جايگزين چشم اندازهايي كرد كه فلسطينان را به پايان اشغالگري و ايجاد كشوري مستقل اميدوار كرده بود. با ديدار تحريك آميز آريل شارون از مسجد القصي در ۲۸ سپتامبر ۲۰۰۰ اين ياس و سرخوردگي سرريز كردن آغاز كرد و مبدا نبرد و تخاصمي شد كه اينك به عنوان انتفاضه دوم از آن ياد مي شود. چه تحولات سياسي اسراييل كه نيروهاي راست و بي اعتقاد به صلح را صحنه گردان امور اين كشور كرد و چه ميداندارشدن نيروهاي تندرو در فلسطين عملا اين انتفاضه و واكنش در قبال آن را به ابعادي دهشتناك رهنمون شد كه بر كارنامه آن نامي جز فاجعه نمي توان نهاد.ترس و دهشت ناشي از ترورهاي انتحاري كه يكي از شيوه هاي عمده فلسطينيان تندرو در جريان انتفاضه جاري بوده است و نيز اين افسانه نيروهاي دست راستي اسراييل كه گويا در فلسطين شريكي براي صلح وجود ندارد، عملا جامعه اسراييل را به گرايشي بارز به سوي راست سوق داده است.حزب كارگر كه زماني حامي پروژه صلح به شمار مي رفت ، چه به سبب ضعف و بحران دروني و برنامه اي خود و چه به سبب توهم جامعه نسبت به كاررايي مشت آهنين دولت شارون عملا به انفعال دچار شده است.نيروهاي صلح خواهي كه در چپ حزب كارگر قرار مي گيرند نيز به رغم تداوم فعاليت صلح خواهانه و به رغم طرح ابتكارهاي متعدد براي جان بخشيدن به روند صلح ، ندايشان به سبب شرايطي كه از آن ياد شد بازتاب چنداني در جامعه اسراييل نمي يابد.افزايش شمار سربازان و افسراني كه از خدمت در مناطق اشغالي سرباز مي زنند نيز هنوز تاثير عمده اي بر ذهنيت عمومي جامعه اسراييل نداشته و به سوال و ابهام عمومي در مورد سياست هاي جاري دولت شارون راه نبرده است.به لحاظ اجتماعي نيز گرچه جامعه اسراييل با مشكلات متعددي مواجه شده و مسائل ناشي از كاهش خدمات اجتماعي، گسترش بيكاري و فقر و رشد منفي اقتصاد زمينه را براي نارضايتي هاي عمومي فراهم كرده ، اما تاكيد زمامداران اسراييل بر " خطر خارجي " محلي براي بروز اين نارضايتي ها باقي نمي گذارد. به ديگر سخن، جامعه اسراييل به گروگان خاموش شرايطي بدل شده كه شاخص آن دهشت از ترورهاي انتحاري و ملاحظه " وضعيت جنگي " يي است كه نيروهاي راست اسراييل آن را روز و شب در بوق و كرنا مي دمند.در آن سوي خط نيز ، جامعه فلسطين در معرض ناامني و ترس ناشي از حملات نظامي، كنترل هاي سختگيرانه، تفتيش ها ، دستگيري ها و تخريب هايي است كه توسط نيروهاي اسراييلي انجام مي گيرد.علاوه بر ۳۳۳۰ فلسطيني و ۱۰۰۸ اسراييلي كه در جريان انتفاضه دوم جان باخته اند ،همين اينك ۷۳۰۰ فلسطيني نيز در زندان هاي اسراييل به سر مي برند.نابودي يك ميليون درخت و ۶۹ هزار متر مربع زمين حاصل خيز فلسطينيان نيز گوشه ديگري از كارنامه نزاع و درگيري ۴ سال اخير است .اين نيز هست كه سياست محاصره و ممنوعيت رفت و آمد ، تخريب سيستماتيك زيرساخت ها و ايجاد ديوار امنيتي توسط اسراييل در اراضي فلسطيني، حيات اقتصادي و اجتماعي را در اين مناطق به حال فلج درآورده است..سال ۲۰۰۰، يعني پيش از شروع انتفاضه دوم ، ۲۰ درصد فلسطينيان در زير خط فقر زندگي مي كردند، اين رقم اينك به ۵۳ درصد در كرانه غربي و به ۸۳ درصد در نوار غزه رسيده است.هم و غم روزمره بخش عمده جامعه فلسطين امروز چيزي نيست جز تداوم زندگي در زير سايه سنگين نيروهاي اشغالگر، يعني در سخت ترين شرايط و با كمترين امكانات.بر خلاف انتفاضه اول، درگيري و خشونتي كه امروز به نام انتفاضه دوم معروف شده است از سازمان يافتگي سياسي و جمعي چنداني برخوردار نيست. اگر مقاومت و اعتراض هاي نسبتا فراگير و سازمان يافته اي همچون تظاهرات عليه ايجاد ديوار ا منيتي و يا اعتصاب غذاي اخير زندانيان فلسطيني را مستثني كنيم، تمامي آنچه كه تحت نام انتفاضه صورت مي گيرد نه تحت كنترل دولت از كار افتاده عرفات است، نه گروه هاي شاخص سياسي بر آن كنترلي دارند و نه از تاثير و نفوذ سازمان هاي مدني و غيردولتي در آنها اثري هست..به ديگر سخن، بنا به بسياري از داده ها كه خود دست اندركاران فلسطيني ارائه مي كنند اينك اين گروه هاي مركب از جوانان محلي، مسلح و كم تجربه اند كه به سازمانگر اصلي حملات مسلحانه و انتحاري بدل شده اند و گرچه قسما از حمايت هاي مردمي هم بي نصيب نيستند ، اما جامعه كنترل چنداني بر آنها ندارد..آنچه كه به اين گروه ها وزن و نفوذ مي بخشد نه محتواي سياسي اقدام آنها ، بلكه همانا آمادگي آنها براي اقدامات مسلحانه ي انتحاري ،" فداركارانه" و انتقامجويانه است،اقداماتي كه گاه و بي گاه بهانه به دست اسراييل مي دهد تا سركوب فلسطينيان را شدت بخشد و مقاومت واقعي آنها را در عرصه بين المللي فاقد مشروعيت جلوه دهد. در چنين شرايطي ،گهگاه كه ترورهاي انتحاري كاهش مي يابد و زمينه اي براي بروز مقاومت مدني خارج از چهارچوب هاي انتفاضه شكل مي گيرد حمله نظامي اسراييل به بهانه دستگيري اين يا آن عضو گروه هاي تندرو و يا " سوء قصدهاي هدفمند" به رهبران و فعالان گروه هاي مزبور دوباره فضا را آكنده از خشونت و انتقام گيري مي كند و باز اين طرفداران شيوه هاي افراطي و تندروانه اند كه ميداندار مي شوندگفتن ندارد كه كليد حل نزاع اسراييل و فلسطين به طور عمده در دست دولت تلآويو است..طرح معروف به "نقشه راه" كه سال گذشته توسط سازمان ملل ، آمريكا، روسيه و اتحاديه اروپا ارائه شد مي بايست مبنايي براي شكستن بن بست صلح و آغاز دور جديدي از مذاكرات براي دستيابي به راه حلي صلح آميز باشد. دولت شارون از همان ابتدا پنهان نمي كرد كه چندان پايبند اين طرح نخواهد بود و اصولا بازگشت به پشت مرزهاي سال ۱۹۶۷ و ايجاد كشور مستقل فلسطيني را در راستاي منافع اسراييل نمي بيند. گرچه خودسرانه مطرح مي شد كه شرط اول براي پيشبرد نقشه راه كاستن از قدرت عرفات و انتقال اختيارات او به كساني است كه از نظر اسراييل و آمريكا طرف هاي بهتري براي مذاكره هستند اما روي كار آمدن دو نخست وزير فلسطيني و تفويض بخشي از قدرت عرفات به آنها نيز كمكي به پايبندي اسراييل به نقشه راه نكرد و اينك آريل شارون مدت هاست كه نقشه راه را طرحي مرده اعلام مي كند..در همين راستا طرف مذاكره اسراييل اينك نه فلسطينيان ، بلكه دولت آمريكاست. موافقت واشنگتن با خروج يك جانبه اسراييل از نوار غزه در سال آينده ، آن هم بدون گفتگو و هماهنگي با فلسطينيان و نيز تاييد ضمني طرح شارون براي تداوم و گسترش شهرك هاي يهودي نشين در كرانه غربي خود نشانگر آن است كه دولت بوش نيز در بي اعتبار كردن " نقشه راه" جا پاي دولت اسراييل گذاشته است.در چنين شرايطي ، بدون تغييري عمده در مشي مبارزاتي فلسطينيان كه به رهايي جامعه اسراييل از تبليغات و رويكردهاي نيروهاي راست و بي اعتباري هر چه بيشتر سياست مبتني بر مشتي آهنين كمك كند و بدون تغيير عمده اي در سياست هاي واشنگتن در قبال اسراييل به سختي مي توان تصور كرد كه چرخشي در بن بست كنوني پديد آيد و راه براي برقراري صلحي عادلانه گشوده شود. متاسفانه احتمال بالاي ماندن دولت بوش در كاخ سفيد در فرداي روز انتخابات رياست جمهوري در ۲ نوامبر و تاكيدي كه همه نيروهاي فلسطيني در چهارمين سالگرد انتفاضه بر لزوم تداوم آن كرده اند چشم انداز مثبتي در اين راستا باقي نمي گذارد. در بن بست ماندن منازعه اسراييل و فلسطيني ها اين سوال را نيز كماكان به سوالي مبرم بدل مي كند كه دولت آمريكا بدون تلاش در راستاي حل مسئله فوق كه به عنوان يكي از منابع اصلي تروريسم ، جنگ ، بي ثباتي و تشديد بنيادگرايي در منطقه عمل مي كند تا چه حد در يكي از جهت گيري هاي عمده سياست خارجي خود، يعني در مبارزه با تروريسم صادق و جدي است؟ و اصولا حمله به عراق و ايجاد يك كانون ديگر براي رشد تروريسم و منحرف شدن نگاه ها از مسئله فلسطين را چگونه مي توان با ادعاي " مبارزه با تروريسم" پيوند داد؟
[+/-] show/hide this post
0 نظر:
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی